همسفر با قشقایی ها
به گزارش انوار بلاگ، قشقایی ها مردمانی شجاع و مهربانند ؛ سرشار از اصالت با فرهنگی غنی ، لباس زیبا و موسیقی دلنشین و صنایع دستی بی نظیر. در سال های اخیر گردشگری عشایری رواج یافته و ایل قشقایی یکی از گنجینه های فرهنگی و میراثی ایران با ظرفیت های بی شمار برای جذب گردشگران داخلی و خارجی است.
خبرنگاران: نگین یوسفی/قشقایی ها همه ساله بین سرزمین های سردسیر (ییلاق) و سرزمین های گرمسیر (قشلاق) کوچ می کنند. سردسیر (ییلاق) قشقایی ها دو منطقه را در بر می گیرد. یک منطقه، بین شیراز و دشت ارژن تا اطراف کازرون قرار گرفته است.
عشایر ایران سالیان سال است که در حرکتند و با وجود تمام سختی هایی که کوچ بر آنها تحمیل می نماید، همچنان به روش اجدادشان با طبیعت همراه می شوند و دوبار در سال بین دو مکان گرمسیر و سردسیر کوچ می کنند
حیات عشایر در کوچ است. در رفتن از گرمسیر به سردسیر. عشایر اینطور زنده می مانند. کوچ که نباشد، هویت عشایر هم از بین می رود. حالا همین کوچ هم به طبیعت وابسته است. یعنی اگر طبیعت نباشد، نه کوچ است و نه عشایر.
آمار نشان می دهد محل کوچ و اسکان عشایر شامل 7 استان از جمله کهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، کرمانشاه و خوزستان می شود که 10 هزار کیلومتر راه عشایری دارند. 80 درصد کوچ نشینی سنتی انجام می شود و 15 درصد آن نیمه سنتی است. کوتاه ترین مسافت طی شده عشایر 5 کیلومتر و بیشترین 200 کیلومتر است.
ییلاق
قشقایی ها همه ساله بین سرزمین های سردسیر (ییلاق) و سرزمین های گرمسیر (قشلاق) کوچ می کنند. سردسیر (ییلاق) قشقایی ها دو منطقه را در بر می گیرد. یک منطقه، بین شیراز و دشت ارژن تا اطراف کازرون قرار گرفته است. منطقه دیگر، در شمال شرقی شیراز واقع شده است و از سپیدان (اردکان فارس) تا مرزهای کهکیلویه و از شمال آباده تا شهرضا ادامه می یابد و به سرحد بزرگ معروف است. در این منطقه که تا همسایگی بختیاری ها و دامنه کوه دنا را در بر می گیرد، طوایف مختلف قشقایی پراکنده می شوند.
قشلاق
گرمسیر (قشلاق) اولیه قشقایی ها در جنوب شرقی فارس بوده که از منطقه ها کم ارتفاع جلگه ای و پست لار، جهرم، فیروزآباد آغاز شده تا کرانه های خلیج فارس ادامه می یابد، طوایف عمله، شش بلوکی، فارسی مدان، کشکولی کوچک و چند طایفه وابسته در گرمسیر اولیه قشلاق می کنند. گرمسیر دره شوری ها، کشکولی بزرگ و شاخه های وابسته در منطقه های از کازرون تا نزدیکی های بهبهان و حدود بندر گناوه ادامه می یابد. قشقایی ها که به قشلاق اولیه و قدیمی می روند به نام ابه های فارس و آنها که به مغرب و جنوب غربی کشور قشلاق می کنند به نام ابه های بهبهان معروفند.
گام به گام با قشقایی ها
زمان حرکت فرا رسیده، تک چادرها که هر کدام در گوشه ای خزیده بودند، بگرد یکدیگر حلقه می زنند، بنکوها و تیره ها، اقوام و نزدیکان به صورت کاروان های مجتمع به هم می پیوندند. کوچ به سوی ییلاق یا سردسیر با تصمیم سران طوایف و کدخدایان و ریش سفیدان ایل آغاز می شود. شب الاغ ها، شترها، اسب ها و قاطرها را جلو چادر می بندند، تا سحرگاه بارگیری شوند. از ساعت ها قبل زنان مشغول بسته بندی برخی لوازم که کم تر مورد احتیاج است، می باشند. خوابگاه، خورجین، آب کش، جوال… همه آماده حمل می باشند. امشب را زودتر می خوابند، زیرا قبل از طلوع آفتاب باید بیدار شوند. اگر هوا مساعد باشد، همان شب، حتی چادر را هم انداخته، بسته بندی می کنند.
دو سه ساعت بعد از نیمه شب، زن زحمت کش خانه بیدار شده، به سرعت مقداری آرد خمیر می نماید، نان تازه ای می پزد، زیرا تا هنگام ظهر، فرصتی برای این کار نخواهد داشت، همین که کار پخت نان باتمام رسید، ماست شب قبل را در مشک مخصوص ریخته و بر سه پایه می آویزد، آنقدر آن را می زند تا کره آن جدا شود. اگر در خانه دختر جوانی باشد، این کار وظیفه اوست. پس از اتمام کار اگر سوخت مثل هیزم فراوان باشد، دوغ را جوشانده در کیسه می ریزند، تا بعدا از آن کشک تهیه کنند.
پس از فراغت از این کارها، مردان و زنان و بچه ها با همکاری یکدیگر کار بارگیری را آغاز می کنند. چادر و دیرک ها را بر یک حیوان، جوال ها و خوره های آذوقه را بر پشت حیوانی دیگر و روی هر کدام توبره ای پر از وسایل و ظروف به نام سربار می بندند. حیوان باربر طبقات مرفه و ثروتمند شتر، و در خانواده های معمولی الاغ و در برخی خانواده ها ماشین است.
بزرگان ایل
همین که اشعه های خورشید بر ستیغ پر طراوت کوهستان می تابد، کاروان سنگین کوچ آماده حرکت می شود. قافله های کوچک و بزرگ دسته دسته پشت سر یکدیگر به راه می افتند. در پیشاپیش آنان کوچ های با ابهت تری دیده می شود که از تعداد شترها و لوازم پر زرق و برق روی آن ها و گلیم های پر نقش و نگارشان تعیین است.
این ها سران ایل و بزرگان قومند. در کنار این گروه، مردان مسلح سوار بر اسب های انتخابی و زنانی که با لباس های رنگین و جالب که گاه برای جلوگیری از آفتاب سوختگی نقابی پولک دوزی شده بر پیشانی دارند، در حرکتند.
در گروه های بعدی خانواده های معمولی طایفه، بارها را بر الاغ بسته و زنان مسن و گاهی پیرمردان و اطفال بر چهارپایان سوار و عده ای هم پای پیاده در پی کوچ راهپیمایی می کنند.
در این میان این گرد و غبار غلیظ و خسته کننده، افراد با چهره های آفتاب سوخته، اما مصمم و با اراده به راه خود ادامه می دهند. زنانی که گاه طفلی را به پشت بسته و در حال پشم ریسی هستند، با آهنگ ملایمی که بر لب دارند در پی چهارپایان حرکت می کنند و از این که سرو صورتشان خاک آلود گشته، لب هایشان خشکیده، گرسنگی در وجودشان احساس می شود، اما دراعماق قلبشان تپشی که حاکی از رضایت است، جلوه گر می باشد.
نگهبانان گله: گوسفندان هم در جوار ایل، کمی دورتر، در دامنه ها، دسته دسته به پیش می روند. صف های طویل این حیوانات در میان بوته ها و علفزارها، زیبایی خاصی دارند. چوپانان در پی هر گله با تأنی و تامل کامل سعی می کنند آن ها را آرام برانند تا بتوانند کمی بچرند.
برای این کار چوپانی که صدای خوبی دارد، آواز می خواند. دیگری نی کوچکی زیر لب می نوازد، آن یکی هم با دیگر دوستش گرم صحبت است، اما همه وظیفه شناس و باید متوجه باشند که گوسفندان مخلوط نشوند. بره ها و بزغاله ها کوچک که قدرت تحرکشان کم است و نمی توانند مسافت زیادی را بپیمایند، به وسیله نوجوانان کم سن و سال همراه ایل راهنمایی می شوند. این بچه ها برای این که خسته نشده و خود را سرگرم کنند، آوازهای دسته جمعی با اشعار ساده و بچه گانه می خوانند و بره ها را می رانند.
سگ ها هم که شب تا صبح پاس داده اند، اجبارا باید به همراه کوچ راهپیمایی کنند. رفتار مظلومانه و آرام آن ها، نشان دهنده خستگی و گرسنگی راه است.
این حیوانات که خوراکشان فقط به جامانده و دوریز غذاهای مردم است، به خوبی با صاحب خود مانوس و با نام خود آشنا می باشند. اگر از کاروان عقب بماننند یا گم شوند با صدای صاحبان خود فورا حاضر می شوند. در ایل برای سگ ها نام هایی که نشانه زرنگی و شجاعت آن هاست و یا شکل و شمایل آن ها می باشد، انتخاب می کنند. مانند: شیر، پلنگ، آلاباش، قره باش.
پس از طی چندین کیلومتر راه محلی را که از نظر امکانات علوفه ای و آب مناسب باشد، با نظر بزرگ تر با ریش سفید بنکو انتخاب و اطراق می کنند. این استراحت فقط برای چند ساعت بوده و باز فردا قبل از طلوع آفتاب باید کوچ کنند. قصه کوچ با همه سختی ها و جذابیت هایش ادامه دارد. قشقایی ها از بهاری به بهار دیگر کوچ می کنند و با طبیعت هم سفر هستند.
قشقایی ها مردمانی شجاع و مهربانند ؛ سرشار از اصالت با فرهنگی غنی ، لباس زیبا و موسیقی دلنشین و صنایع دستی بی نظیر. در سال های اخیر گردشگری عشایری رواج یافته و ایل قشقایی یکی از گنجینه های فرهنگی و میراثی ایران با ظرفیت های بی شمار برای جذب گردشگران داخلی و خارجی است.
منبع: توریسم آنلاین