ملکه گدایان، قسمت هجدهم؛ باز هم بحران! باز هم اتفاقی پیش بینی نشده - انوار بلاگ

از وبسایت ویکی پدیا دیدن نمایید.

در خلاصه داستان قسمت هجدهم ملکه گدایان آمده است:

افرا، البرز و شروع بحرانی تازه! آریا، پارسا و اتفاقی پیش بینی نشده...

در قسمت قبلی شبیر با حضور ناگهانی اش در خانه لعیا مثل یک تهدید او را ترساند و حالا یک بار دیگر سعی می نماید خودش را وارد بازی لعیا و البرز کند. لعیا که هیچ دوست ندارد آریا از ماجرا های او باخبر گردد، با شبیر مماشات می نماید و با احتیاط با خواسته های او راه می آید. در گوشه ای دیگر اما یک اتفاق همه چیز را دوباره برهم می زند. آریا بچه های مفت آباد را در ویلای مادرش جمع نموده است تا برای شان بخواند و کلیپ ضبط کند و... پارسا هم مامور می گردد به آن جا برود که اگر سر و کله شبیر پیدا شد، از برخورد دوباره او با آریا جلوگیری کند.

اما پارسا با مهمانان ناخوانده بهتری روبرو می گردد. افرا و البرز به آن جا می آیند که هم بچه ها را به مفت آباد برگردانند و هم از آریا بخواهند که به آن ها یاری کند. بعد از این که صحبت با آریا نتیجه خوبی نمی دهد، نوبت پارساست که با گذاشتن تیغی روی گردن البرز آن ها را دوباره اسیر کند...

ملکه گدایان در دایره بگیر و ببندی افتاده است که از قسمت اول تا به امروز ادامه پیدا نموده است. اگرچه این تغییر موضع قدرت میان البرز و ملکه خود باعث حرکت رو به جلوی سریال بوده است، آن قدر این تغییرات تکرار شده است که نه تن ها چنگی به دل نمی زند، خسته کننده و ملال آور نیز شده است. با گذشت هجده قسمت از این سریال امید می رود که این آخرین باری باشد که کسی به دام دیگری می افتد و واقعاً ضروری است که قصه سر و سامان بگیرد و به خاتمه برسد. با تمام این تفاسیر اگرچه هجده قسمت طولانی از سریال گذشته است، هنوز هم چند شخصیت مثل شبیر بلاتکلیف در داستان سرگردانند.

شبیر برای چندمین بار خودش را به جریان داستان تحمیل می نماید، درحالی که دلایل روشنی برای حضور و انگیزه ای برای کوشش هایش روشن نیست. فلاش بک هایی که در ابتدای هر قسمت نمایش داده می گردد، بیشتر این فرضیه را به ذهن بیننده می رساند که قصه در بن بست گیر نموده ملکه گدایان درحال دست و پا زدن برای پیدا کردن راهکاری برای خروج از آن و رسیدن به ایستگاهی امن است که قصه را در آن به اتمام برساند.